برچسب:, :: :: نويسنده : ایمان شهریاری
دلی دارم که رسوای جهان است / گرفتار بتی ابرو کمان است نگاهم سوی طاووسی بهشتی است / که نامش مهدی صاحب الزمان است به امید ظهورش . . . اسیر پنجه ی دردیم بی تو / نگاه نرگسی زردیم بی تو اگر چشم انتظار تو نبودیم / در این دنیا چه می کردیم بی تو . . . . . . ای سوی تو عالم نگران ادرکنا / شد دوری تو به ما گران ادرکنا طغیان ستم گذشت از حد مهدی / ای ریشه کن ستمگران ادرکنا . . . . . . در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . . . . . جلوه گل عندلیبان را غزلخوان می کند / نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار / من گلی دارم که عالم را گلستان میکند . . . . . . کوچه های شهر ما ویران نمی ماند عزیز / کار و بار عشق بی سامان نمی ماند عزیز یک نفر فردا زمین را نور باران می کند / «مهدی» ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز . . . . . . ای طبیب زخمهای بی قرار / ای قرار بی قراریها بیا کس نمی فهمد زبان زخم را / ای دوای زخم کاریها بیا . . .
ادامه در لینک زیر
. . . بی نوایم نوای من مهدیست / دردمندم دوای من مهدیست من غریبم در این زمانه ولی / مونس آشنای من مهدیست . . . . . . زمستان خسته شد از بی بهاری / جهان می لرزد از این بی قراری گمانم جمعه ای باقی نمانده / خدایا تا به کی چشم انتظاری . . . ؟ . . . گمان کنم که زمانش رسیده برگردی / به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی هزار بیت فرج نذر می کنم شاید / به دفتر غزلم ای قصیده برگردی . . . . . . هزار جمعه رسید , نگار ما نرسید / هنوز وعده دیدار یار ما نرسید نوای قلب و دل بی قرار ما این است / دوای دل بی قرار ما نرسید . . . . . . چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز / هـزار بار بـیایـد بـهار کافـی نـیـسـت خودت دعا کن ای نازنین که برگردی / دعای این همه شب زندهدار کافی نیست . . . . . . شعله ی آتش هجران تو جان می سوزد / و ز فراق تو دل پیر و جوان می سوزد این چه درد است کزو خون جگر می ریزد / وین چه سوز است کزو جان جهان می سوزد . . . . . . ای که گهواره ی تو ساحل امواج دلم / دیدن روی نکویت شده معراج دلم کرده خال رخ زیبای تو تاراج دلم / به خدا عشق و ولای تو شده تاج دلم . . . . . . هستی ام بسته به هستی تو ای هستی من / ای که از چشم خمار تو بود مستی من ای که هستی دو جهان یار به بی دستی من / تو بیا و منگر بر گنه و پستی من . . . . . . گرچه دل من به یاداوخائن نیست / هرکس که بدون او نشست مومن نیست. انگار زمـان فقط به یـاد آقـا ست، / یـک لحظه به اصطلاح مـا ساکن نیست . . . . . . چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم / به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا / نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم . . . . . . همه گنجهای دنیا به فدای تار مویت / همه عاشقان عالم تشنه ی می سبویت همه زنده انداز توکه توحاضری همیشه /دل من گمست و غایب وبه ره به جستجویت . . . . . . اگر مهدی زهرا باز گردد/ جهان آیینه اعجاز گردد سرم را پیش پایش می گذارم / که با خاک رهش دمساز گردد . . . . . . عمریست که از حضور جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم او منتظر است که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم . . . . . . عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم / تقویمها گفتند و ما باور نکردیم دل در تب لبیک تاول زد ولی ما / لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم . . . . . . مرا به غیر تو نبود پناه مهـدی جان / که من گدایم و هستی تو شاه مهدی جان در انتظار تو شاها گذشت عمر عزیز / نگشت حاصل من غیـر آه مهدی جان . . . . . . مولای من که خلقت عالم برای اوست / عرش خدا ذره ای از خاک پای اوست ای دل گمان مبر که برضوی و ذی طوی ست / انجا که جای غیر خدا نیست جای اوست . . . . . . هر کجا سلطان هست، دورش سپاه و لشگر است / پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است؟! با خبر باشید ایچشم انتظاران ظهور / بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است . . . . . . بگو چگونه تو تدبیر می کنی اقا؟ / چرا در امدنت دیر می کنی اقا؟ نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |